سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمایش تصویر در وضیعت عادی


 
قالب وبلاگ

مطابق سنت حسنه سالهای اخیر، رهبر معزّز جمهوری اسلامی پس از تبریک سال نو به مردم عزیز و فهیم ایران زمین، نامی را هم برای سال 95 اعلام کردند. این نام همان طور که می دانید، «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» بود. اعلام یک نام برای هر سال و توجه به آن در سرتاسر سال بسیار کار مبارک و موجّهی است. اما این که آیا عملاً به این امر توجه می شود یا خیر، چیزی است که باید پژوهشی مستقل در مورد آن انجام شود و از آثار مثبت و احیاناً منفی آن پرده برداشته شود. یکی از اولین اقداماتی که مسئولان و دست اندرکاران دولتی در هر سال به دنبال اعلام نام سال بی درنگ انجام می دهند این است که بنرهای بلندبالایی از تمثال های مبارک رهبر نظام جمهوری اسلامی به چاپ می رسانند که در گوشه ای از آن، نام سال نیز نوشته شده است. امسال هم که سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامیده شده است، اولین اقدام، هزینه کردن از جیب اقتصاد مقاومتی برای چاپ و نصب همین تصاویر بود! من نمی دانم که در کل ایران چقدر برای این کار هزینه می شود اما این را می دانم خیابان های مختلف از هر شهر کوچک و بزرگ کشور مزیّن به این تصاویر است و برای چاپ و نصب هر تصویر، صدها هزار ریال هزینه می شود. سؤال این است که آیا هزینه کردن از بودجه عمومی کشور برای چاپ این بنرهای پرخرج کاری اقتصادی است؟ و آیا دقیقاً در چارچوب اقتصاد مقاومتی است؟ آیا اساساً از نظر شرعی درست است که از بیت المال برای چاپ عکس و تمثال مسئولان استفاده شود؟ در اوایل انقلاب گفته می شد که اینگونه تبلیغات، تبلیغاتی غربی است اما گویا بعضی چیزها که غربی ها دیگر خودشان هم استفاده نمی کنند ما از آنها ارث برده ایم. از اول انقلاب تا حالا تا آنجا که حافظه ما قد می دهد وقتی مسئولان نظام مخصوصاً رهبر و رئیس جمهور به شهرهای مختلف کشور سفر می کنند انواع و اقسام عکس های رنگی آنها در اندازه های مختلف چاپ می شود و در و دیوار شهرهای یک استان را پر از آنها می کنند. خیلی خوب است مسئولان تبلیغات کشور آمار و ارقام ارائه بدهند و بگویند که سالانه چه درصدی از بودجه عمومی کشور صرف چاپ و انتشار و نصب عکس مسئولان کشور می شود. بدون شک میلیاردها تومان در هر سال صرف این کار می شود. آیا در کشوری که ما چند روز به عید مانده یا چند روز به مهرماه مانده چادرها به پا می­کنیم و از مردم می­خواهیم که با کمک های خود به کودکان و دانش آموزان بی بضاعت کمک کنند، درست است که میلیاردها تومان از بیت المال را صرف چاپ عکس عالیمقامانی که در رأس قدرت هستند، کنیم. آیا همین قدر که کانالهای متعدد و پرشمار تلویزیون در شبانه روز به پخش تصاویر مسئولان عالیرتبه نظام اقدام می کنند و نام سال را هم در گوشه همه تلویزیونهای مردم می نشانند برای این کار کافی نیست؟  آیا مسئولان فکر می کنند که با چاپ این عکس ها از بودجه بیت المال، به اسلام و مسلمین خدمت می کنند؟ آیا فکر می کنند که با چاپ این عکس ها محبوبیت بیشتر برای صاحب منصبان درست می کنند؟ شخصاً معتقدم که چنین نیست. همه تجربه کرده ایم که کسانی سالهای سال است ممنوع التصویر هستند اما محبوبیتشان روز به روز رو به افزایش است! باید همگان بدانند که هر چیزی راهی دارد. ایجاد محبوبیت راهی دارد، بیت المال هم باید در راه و جای خود مصرف شود.

امیدواریم مسئولان نظام جمهوری اسلامی اعم از رهبر معزز انقلاب و رئیس جمهور عزیز خود در اقدامی شجاعانه و مبارک به صورت قاطع جلوی این گونه اقدامات را بگیرند یا لااقل مردم را توجیه کنند که هزینه بیت المال برای چاپ و انتشار عکسهایشان کاملا شرعی و قانونی و بجا و بمورد است. دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است اما اگر کسی هست که می تواند مضمون این نوشته را به سمع و نظر مبارک آن بزرگوران برساند چنانچه این کار خداپسندانه بکند ان شاء الله نزد خدا مأجور خواهد بود.

و من الله التوفیق و علیه التکلان


[ جمعه 95/1/13 ] [ 7:3 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [ نظرات () ]

انتخابات در ایران دو نوع کارکرد دارد: 1. کارکرد اصلی که عبارت است از: انتخاب تعداد محدودی افراد از میان یک جمع محدود دیگری که صلاحیتشان تأیید شده است؛ 2. کارکرد فرعی که عبارت است از پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی و سیاستهای مسئولان این نظام و مخالفت با بدخواهان و دشمنان خارجی جمهوری اسلامی ایران. هر دو کارکرد به طور کلی امری طبیعی می نُماید و شاید حتی نتوان گفت که مخصوص ایران است. طبیعی است که وقتی درصد بالایی از مردم در انتخابات شرکت می کنند این بدین معناست که اصل نظام را قبول دارند و فی الجمله سیاستهای آن را تأیید می کنند.

اما این امر در دو مورد به مشکل برمی خورد که چنانچه مسئولان و سیاستگذاران نظام جمهوری اسلامی به فکر اصلاح آن برنیایند، آینده نظام و کشور را با مشکلاتی لاینحل دچار خواهد ساخت. مشکل اول این است که جای کارکردهای اصلی و فرعی عوض شود! یعنی مهم ترین کارکرد انتخابات این نباشد که نمایندگان واقعی مردم و افکار عمومی انتخاب شوند بلکه مهم ترین کارکرد این باشد که فی المثل «مشت محکمی بر دهان بدخواهان زده شود!» مشکل دیگر این است که تأیید مردم از نظام، که اجمالاً و «فی الجمله» است، تأیید کلی و «بالجمله» تلقی شود یعنی اینطور تلقی شود که مردم با همة سیاستهای کلان مسئولان نظام در همة زمینه های داخلی و خارجی موافق هستند.

در آستانة دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، رهبر محترم جمهوری اسلامی به درستی از مردم خواستند که اگر کسانی هستند که نظام و شخص رهبر را هم قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند تا امنیت کشور محفوظ بماند. اما سؤال اینجاست که این گروه چرا باید نظام یا رهبر نظام را قبول نداشته باشند. آیا مسئولان و سیاستگذاران نظام نباید به فکر کسانی باشند که با آرا و اندیشه ها و گاه با آرمانگرایی های آنها مخالفند؟ آیا نباید با یک نظر سنجی درست و مقرون به واقع به دست آورند که اندیشه های مخالف چه می گویند و چه راهکارهایی برای اداره کشور دارند؟ آیا این مردمی که در انتخابات های مختلف با صندوق های رأی قهر می کنند نباید دید که چه می گویند؟ بر فرض که آنها در اقلیت باشند آیا نباید این اقلیت هم نمایندگانی در درون مجلسین داشته باشند؟ آیا باید انتظار داشته باشیم که همیشه آنها هم به همان افراد و اندیشه هایی رأی بدهند که ما می خواهیم؟ نظام جمهوری اسلامی که به درستی به اقلیت های مذهبی کوچکی مانند «آشوریان» حق انتخاب نمایندة خاص خودشان را داده است نباید به فکر گروه عظیمی از مردم و نخبگانش باشد که با در انتخابات های مختلف با صندوق های رأی قهر کرده و یا برای همیشه با آن خداحافظی کرده اند؟ آیا تنها باید با خواهش و تمنّا و برای حاصل شدن کارکرد فرعی انتخابات از مخالفانمان بخواهیم که به پای صندوق های رأی بیایند؟ به نظر می رسد که یک راه حل ساده و صائب تری هم وجود دارد و آن این است که کاری کنیم که آنها نه به خاطر «کارکرد فرعی» انتخابات که به خاطر «کارکرد اصلی» انتخابات به پای صندوق های رأی بیایند. آنها وقتی احساس می کنند که برای کارکرد اصلی انتخابات به پای صندوق های رأی می آیند که ببینند کسانی هستند که می توانند آرا و اندیشه های ایشان را نمایندگی کنند. از منظر شرعی و حق الناس هم که نگاه کنیم، «ایران برای همة ایرانیان است». بنابراین، چنانچه کسانی که به مراکز قدرت و تصمیم گیری راه می یابند تنها نمایندة بخشی و لو اکثریت از ایرانیان باشند، این خود مصداقی از «تضییح حق الناس» است. اشکال کار این است که اولاً، نظارت مراکز نظارتی را از نوع «استصوابی» دانسته ایم و نه «استطلاعی»، و ثانیاً احراز صلاحیت را به امری فردی و شخصی تبدیل کرده ایم. وقتی صلاحیت افراد تنها در صورتی محرز می شود که چند نفر معدود و خاص احساس کنند که آنها صلاحیت دارند، پیداست که آنها هیچ گاه نمی توانند به جای همة اندیشه ها باشند. پس بهتر است این افکارِ «اندیشه سوز» را کنار بگذاریم و همة اندیشه­ها و طرفدارانشان را با چشمانی باز و مساوی ببینیم و به همة آنها احترام بگذاریم و رأی آنها را تنها به صورت ابزاری و برای تحقق آرمان های خودمان نخواهیم بلکه صندوق­ها را جایی برای برگه های رأی همة اندیشه ها قرار دهیم و خودمان را وقف خدمت به مردم و تحقق آرای واقعی آنها قرار دهیم. به عبارت دیگر، حکومت ابزاری برای تحقق آرای مردم است و نه این که آرای مردم ابزاری برای تحقق آرمان های حکومت باشد.


[ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 7:2 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [ نظرات () ]

بر هیچ کس پوشیده نیست که کشور ما از بهترین امکانات مادی و معنوی  برخوردار است. از نظر مادی؛ منابع نفت و گاز، معادن بزرگ، مناطق مختلف با آب و هوای بسیار متفاوت همچون مناطق ساحلی در جنوب و شمال کشور و دسترسی به آبهای آزاد، مناطق کوهستانی غرب و کویر مرکزی با زیبایی های خاص خودش، و از نظر معنوی؛ دارا بودن فرهنگ و تمدنی بسیار غنی و پرسابقه، همراه با فرهنگ های متنوع و زیبای قومی و عجین شدن همه اینها با ارزشها و اصول متعالی دینی و اخلاقی، شرایط کم نظیری را برای کشور ما رقم زده است. اما چرا این کشور، به رغم برخورداری از این امکانات مهم بالفعل و بالقوه، از نظر بهره وری و توسعه، از کشورهایی که حتی ده درصد این امکانات نیز دارا نیستند، فرسنگ ها عقب افتاده است؟ چرا میلیون ها نفر همراه با سرمایه های اقتصادی و فکری شان به دیگر کشورها رفته اند و همین تعداد نیز هر شب با آرزوی رفتن به آن سوی آبها سر بر بالین می گذارند؟ بزرگ ترین مشکلی که بر سر راه ملت ایران در دوران معاصر، بویژه در دو دوره پهلوی و قاجاریه، وجود داشته، حکومت حاکمان نالایق و دیکتاتور و خود رأی بر کشور بوده است که امید می رفت با پیروزی انقلاب اسلامی این سد راه به کلی برداشته شود و مُلک و ملت با جهشی عظیم، قله های پیشرفت و تعالی مادی و معنوی را فتح کنند. اما اکنون پس از سی و شش سال، وقتی به پشت سر خود نگاه می کنیم، به رغم خودباوری جوانان این مرز و بوم و ایستادگی و ایثار و فداکاری بی نظیر مردم در برابر بیگانگان و تلاش های علمی و عملیِ درخور تحسین در برخی از بخشها، هنوز جایگاه واقعی ما بسیار پایین تر از جایگاهی است که باید در آن باشیم. به راستی، مشکل کجاست؟ بزرگ ترین مشکل، در نحوه مدیریت جامعه، به ویژه در بخش مدیریت کلان جامعه است. سیاست های کلان جامعه باید به دست خرد جمعی، مهندسی و اداره شود. باید سیاست گذاری ها مطابق آن چیزی باشد که مطالبه فرهیختگان در هر عرصه است. در واقع، «نظام قدرت» نیاز به چرخشی جدی دارد؛ چرخش از آرمان گرایی های ایدئولوژیکی کم حاصل و گاه بی حاصل، به سوی منافع ملی و تأمین امنیت، آبرو و حیثیت و رفاه مادی و معنوی هر یک از آحاد ملت؛ چرخش از آرزوهای شخصی و قدرت مدارانه حاکمان، به سوی اقتدار همه جانبه و واقع گرایانه مردمان.  باید مدیران جامعه، بخصوص در سطح کلان، باور کنند که "همه چیز را همگان دانند" و هیچ گاه مادر روزگار قادر نیست فرزندی را به دنیا آورد که جای همگان بگیرد؛ بنابراین تنها راه این است که حاکمان در برابر اراده جمعی مردم و فرهیختگان خضوع کنند و خود را به جای همگان ننشانند بلکه همگان را به جای خود بنشانند. روح مراجعه به آرای عمومی – که در قانون اساسی پیش بینی شده است– نیز چیزی جز این نیست.

اما سوگمندانه مدتی است که اقتدارگرایان بنا را بر این گذاشته اند که «سُرنا را از سر گشادش بزنند». یعنی به جای آن که جریان تصمیم گیری های کلان نظام را به مردم واگذارند، می خواهند جریانِ تصمیم گیری های مردم را نیز در قالب خواسته های خود هدایت و مهندسی کنند. به جای آن که مراکز قدرت، اقتدار خویش را به دریای وسیع استعدادها و توانایی های مردم و فرهیختگان وصل کنند، به عکس، سعی می کنند با حفظ ظاهر انتخابات و مراجعه به رأی مردم، فضای انتخاب را چنان تنگ کنند که تنها فایده انتخابات، گذاشتن هزینه انتخابات روی دست مردم است و در این راه چنان می تازند که گاهی احساس می شود که نزدیک است انتخابات به انتصابات تبدیل شود. گاهی در انتخابات، کاری می کنیم که مردم راهی نداشته باشند جز آنها را که ما می خواهیم انتخاب کنند! حتی اتفاق افتاده است که در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، در جایی که یک نفر انتخاب می شده است تنها یک نفر هم کاندیدای انتخابات بوده است! سوگمندانه، هر سال که از عمر انقلاب می گذرد دایره نظارت های به اصطلاح «استصوابی» تنگ تر می شود و افراد بیشتری به اتهامات سنگینی چون مخالفت با اسلام و نظام متهم می شوند و از دایره رقابت کنار گذاشته می شوند. فضای آلوده انتخابات و هزینه های میلیاردی – که گاهی از مراکز قدرت به برخی گروههای خاص تزریق می شود که نمونه ای از آن در نامه معاون اول دولت دهم فاش شد- سبب شده تا بسیاری از نخبگان و فرهیختگان در چنین رقابت هایی شرکت نکرده، عطایش را به لقایش ببخشند. تنها راه درمان اساسی مدیریت کشور، اصلاح "نظام قدرت" در جهت "اقتدار ملت" است. تنها راهکار چنین اصلاحی، بها دادن به – و نه بهانه کردنِ - جمله پرمغز معمار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی، است که "میزان رأی ملت است". امید است که چنین باشد.

(این نوشته در بهمن ماه 1393 برای چاپ در نشریه سایه بان نوشته بودم که آن نشریه به خاطر برخی مسائل مالی از ادامه انتشار بازمانده است.)


[ شنبه 94/5/31 ] [ 9:1 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [ نظرات () ]
.: :.

درباره نویسنده


محمد کاظم شاکر
دارای دکتـرا از دانشـگاه تریبت مدرس در رشته علوم قـرآن و حـدیث؛ استـاد تمـام دانشـگاه علامه طباطبائی؛ سردبیـر مجـله عـلمی - پـژوهشی کتـاب قیـم دانشگاه یــزد

شمار بازدیدها


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 95625