| ||
انتخابات در ایران دو نوع کارکرد دارد: 1. کارکرد اصلی که عبارت است از: انتخاب تعداد محدودی افراد از میان یک جمع محدود دیگری که صلاحیتشان تأیید شده است؛ 2. کارکرد فرعی که عبارت است از پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی و سیاستهای مسئولان این نظام و مخالفت با بدخواهان و دشمنان خارجی جمهوری اسلامی ایران. هر دو کارکرد به طور کلی امری طبیعی می نُماید و شاید حتی نتوان گفت که مخصوص ایران است. طبیعی است که وقتی درصد بالایی از مردم در انتخابات شرکت می کنند این بدین معناست که اصل نظام را قبول دارند و فی الجمله سیاستهای آن را تأیید می کنند. اما این امر در دو مورد به مشکل برمی خورد که چنانچه مسئولان و سیاستگذاران نظام جمهوری اسلامی به فکر اصلاح آن برنیایند، آینده نظام و کشور را با مشکلاتی لاینحل دچار خواهد ساخت. مشکل اول این است که جای کارکردهای اصلی و فرعی عوض شود! یعنی مهم ترین کارکرد انتخابات این نباشد که نمایندگان واقعی مردم و افکار عمومی انتخاب شوند بلکه مهم ترین کارکرد این باشد که فی المثل «مشت محکمی بر دهان بدخواهان زده شود!» مشکل دیگر این است که تأیید مردم از نظام، که اجمالاً و «فی الجمله» است، تأیید کلی و «بالجمله» تلقی شود یعنی اینطور تلقی شود که مردم با همة سیاستهای کلان مسئولان نظام در همة زمینه های داخلی و خارجی موافق هستند. در آستانة دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، رهبر محترم جمهوری اسلامی به درستی از مردم خواستند که اگر کسانی هستند که نظام و شخص رهبر را هم قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند تا امنیت کشور محفوظ بماند. اما سؤال اینجاست که این گروه چرا باید نظام یا رهبر نظام را قبول نداشته باشند. آیا مسئولان و سیاستگذاران نظام نباید به فکر کسانی باشند که با آرا و اندیشه ها و گاه با آرمانگرایی های آنها مخالفند؟ آیا نباید با یک نظر سنجی درست و مقرون به واقع به دست آورند که اندیشه های مخالف چه می گویند و چه راهکارهایی برای اداره کشور دارند؟ آیا این مردمی که در انتخابات های مختلف با صندوق های رأی قهر می کنند نباید دید که چه می گویند؟ بر فرض که آنها در اقلیت باشند آیا نباید این اقلیت هم نمایندگانی در درون مجلسین داشته باشند؟ آیا باید انتظار داشته باشیم که همیشه آنها هم به همان افراد و اندیشه هایی رأی بدهند که ما می خواهیم؟ نظام جمهوری اسلامی که به درستی به اقلیت های مذهبی کوچکی مانند «آشوریان» حق انتخاب نمایندة خاص خودشان را داده است نباید به فکر گروه عظیمی از مردم و نخبگانش باشد که با در انتخابات های مختلف با صندوق های رأی قهر کرده و یا برای همیشه با آن خداحافظی کرده اند؟ آیا تنها باید با خواهش و تمنّا و برای حاصل شدن کارکرد فرعی انتخابات از مخالفانمان بخواهیم که به پای صندوق های رأی بیایند؟ به نظر می رسد که یک راه حل ساده و صائب تری هم وجود دارد و آن این است که کاری کنیم که آنها نه به خاطر «کارکرد فرعی» انتخابات که به خاطر «کارکرد اصلی» انتخابات به پای صندوق های رأی بیایند. آنها وقتی احساس می کنند که برای کارکرد اصلی انتخابات به پای صندوق های رأی می آیند که ببینند کسانی هستند که می توانند آرا و اندیشه های ایشان را نمایندگی کنند. از منظر شرعی و حق الناس هم که نگاه کنیم، «ایران برای همة ایرانیان است». بنابراین، چنانچه کسانی که به مراکز قدرت و تصمیم گیری راه می یابند تنها نمایندة بخشی – و لو اکثریت – از ایرانیان باشند، این خود مصداقی از «تضییح حق الناس» است. اشکال کار این است که اولاً، نظارت مراکز نظارتی را از نوع «استصوابی» دانسته ایم و نه «استطلاعی»، و ثانیاً احراز صلاحیت را به امری فردی و شخصی تبدیل کرده ایم. وقتی صلاحیت افراد تنها در صورتی محرز می شود که چند نفر معدود و خاص احساس کنند که آنها صلاحیت دارند، پیداست که آنها هیچ گاه نمی توانند به جای همة اندیشه ها باشند. پس بهتر است این افکارِ «اندیشه سوز» را کنار بگذاریم و همة اندیشهها و طرفدارانشان را با چشمانی باز و مساوی ببینیم و به همة آنها احترام بگذاریم و رأی آنها را تنها به صورت ابزاری و برای تحقق آرمان های خودمان نخواهیم بلکه صندوقها را جایی برای برگه های رأی همة اندیشه ها قرار دهیم و خودمان را وقف خدمت به مردم و تحقق آرای واقعی آنها قرار دهیم. به عبارت دیگر، حکومت ابزاری برای تحقق آرای مردم است و نه این که آرای مردم ابزاری برای تحقق آرمان های حکومت باشد. [ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 7:2 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [
نظرات () ]
|
||