| ||
روح خدا در قرآن و کتاب مقدس
اشاره روح خدا یا روح القدس نام مقالهاى است که در کنفرانس بینالمللى روح در دنیایى ادیان (The Sprit In A World Of Many Faiths) برگزارشده توسط بخش بینالادیان کلیساى بریتانیا در دانشگاه نیوپورت(Newport) انگلستان در سال 2003ارایه شده است و اینک خلاصه آن، جهت خوانندگان فارسىزبان آورده مىشود و اصل مقاله به انگلیسى در ادامه مىآید. کلیدواژهها:
روح، روح القدس، روح خدا، جبرئیل، کتاب مقدس، مفردات قرآن [ جمعه 92/11/25 ] [ 9:4 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [
نظرات () ]
نوشته شده , در شنبه 30 اردیبهشت 1391 , موضوع ""
خلاصه: وحی پیامبرانه از موضوعاتی است که دانشمندان با رویکردهای مختلف به تجزیه و تحلیل و داوری در مورد آن پرداختهاند. گفتمان حاکم بر این بحث تفاوتهای چشمگیری با یکدیگر دارد. در مورد وحی و نبوت، حداقل سه گفتمان دیده میشود
«دانشیار دانشگاه قم» دکتر محمد کاظم شاکر امشب در مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم درباره نظریه های مطرح در حوزه وحی پیامبران گفت: وحی پیامبرانه از موضوعاتی است که دانشمندان با رویکردهای مختلف به تجزیه و تحلیل و داوری در مورد آن پرداختهاند. گفتمان حاکم بر این بحث تفاوتهای چشمگیری با یکدیگر دارد. در مورد وحی و نبوت، حداقل سه گفتمان دیده میشود: 1. گفتمان اسلامی، که وحی را کاملاً الهی میداند و نقش بشر و عناصر بشری در آن به صفر میرسد. یهودیان نیز در مورد تورات به همین دیدگاه قائلند؛ 2. گفتمان مسیحی، که وحی بر پیامبران را الهی– بشری ارزیابی میکند؛ 3. گفتمان سکولار، که آن را یکسر بشری دانسته و صرفاً با پارادیمهای اجتماعی و روانشناختی ارزیابی میکند. موضوع بحث ما نحوه رابطه خداوند با متون مقدس در ادیان ابراهیمی است. وحی عنوانی است که پیروان هر سه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت از آن در این رابطه یاد می کنند اما سؤال این است که «چه چیزی از سوی خدا به آورندگان کتب آسمانی وحی شده است؟» در پاسخ به این پرسش سه فرض وجود دارد که هریک از آنها طرفدارانی دارد. این سه عبارتند از: 1. هم الفاظ و هم معانی از سوی خدا وحی شده است 2. فقط معنا از سوی خدا وحی شده است و الفاظ از نویسندگان و آورندگان کتب مقدس است. 3. نه الفاظ و نه معانی هیچ کدام از سوی خدا نیست. در اینجا اوّلی را «وحی لفظی»، دوّمی را «وحی معنوی» و سوّمی را «وحی نفسی» می نامیم. دانشیار دانشگاه قم سپس در توضیح نظریه وحی لفظی گفت: مطابق این نظریه، پیامبران کلام خدا را مىشنیدند و آن را عیناً به مردم ابلاغ مىکردند. مسلمانان در مورد قرآن کریم چنین می اندیشند که پیامبر و عامل بشری هیچ نقضی در آن نداشته و الفاظ و معانی قرآن به پیامبر وحی شده است. یهودیان معتقدند که تورات با الفاظش به طور کامل توسط خداوند بر حضرت موسی وحی شده است و حتی برخی از دانشمندان یهودی به قدیم بودن آن سخت پایبندند. اقلیتی از مسیحیان نیز اعتقاد دارند که کتابهاى مقدس با همین الفاظْ الهام شدهاند و خدا پیام خود را کلمه به کلمه به کاتب بشرى منتقل کرده است. می توان گفت تمام کسانی که وحی را لفظی می دانند لفظ و معنا هر دو را حاصل وحی می دانندُ حتی اگر تصریح نکنند که وحی شامل لفظ و معنا می شود. البته می توان فرض کرد که وحی تنها املای الفاظ بوده و معانی به ارتکاز ذهنی مخاطبِ وحی واگذار شده است. اما باید دید که می توان به همه لوازم این فرض قائل شد یا خیر. وی در ادامه به وحی معنوی اشاره کرد و ویژگی های آن را این گونه برشمرد: تفکر غالب در میان مسیحیان در قرون وسطی و امروزه نیز در صورت های سنتی تر مذهب کاتولیک و محافظه کاران پروتستان آن است که خداوند حقایق گزاره ای به پیامبران الهام کرده است. آنها معتقدند که خداوند کتابهاى مقدس را به وسیله مؤلفان بشرى نوشته است و بر اساس این اعتقاد مىگویند که این کتابها یک مؤلف الهى و مؤلفانى بشرى دارند. از نظر آنها خداوند مؤلف نهایى کتاب مقدس است، جز این که این عمل را از طریق مؤلفان بشرى که کارگزاران وى بودهاند، به انجام رسانده است. مؤلفان بشرى کتاب مقدس هر یک در عصرى خاص مىزیسته و به رنگ زمان خود درآمده بودهاند. همچنین این مؤلفان، مانند دیگر انسانها با محدودیتهاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گریبان بودهاند، بنابراین اصولاً مسیحیان نمىگویند که خدا کتابهاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا کرده، بلکه معتقدند که او به ایشان براى بیان پیام الهى به شیوة خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگىِ ویژة هر یک، توفیق داده است. در نتیجه، به عقیدة مسیحیان، اصل پیام از سوى خدا آمده و حق است، اما شکل پیام تنها به خدا مربوط نمىشود، بلکه به عامل بشرى نیز ارتباط پیدا مىکند. این عامل بشرى، نویسندة کتاب است که مانند همة مردم محدود و در معرض خطاست. دکتر شاکر در مورد نظریه سوم یا وحی نفس نیز اظهار کرد: مطابق این نظریه، وحی نه به الفاظ و نه به معانی بوده است بلکه لفظ و معنا آفریده ذهن و زبان نویسندگان و آورندگان متون مقدس است. پژوهشهای علمی در دو سده اخیر در دانش روانشناسی، فرضیههای جدیدی را در مورد پیامبران مطرح ساخت که به نظریه «وحی نفسی» انجامید. مطابق این نظریه، برخی دانشمندان اروپایی مدعی شدند که وحی از باطن پیامبری که وحی را دریافت میکند بر او عارض میشود، نه از خارج؛ زیرا مرام عالی و باطن پاک و قوه ایمان به خدا و لزوم پرستش او و ترک بتپرستی و تقلیدهای موروثیِ پست، عموماً در او تأثیری دارند و همانها در ذهنش تجلی نموده، در شعور باطنش آن خوابها و رؤیت فرشته و سایر حالات روحی حادث میشود و آنچه را واجب و لازم میشمارد، معتقد میگردد که امر و ارشاد خداوندی است که بدون واسطه از آسمان بر وی فرود آمده و یا آن که کسی را در برابر خویش مجسم دیده، معتقد میشود که فرشتهای است که از ماوراء الطبیعه به سویش فرستاده شده است و چه بسا که سخن او را نیز بشنود. صاحبان این نظریه را به چند دسته می توان تقسیم کرد: 1. کسانی که وحی را صرفاً حاصل الهامات ضمیر ناخودآگاه انسان می دانند؛ 2. کسانی که وحی را مرتبط با تجربیات مینوی می دانند. سکولارها و علم گرایان به نظریه نخست قائل شده اند و عرفان گرایان به نظریه دوم معتقدند. مطابق نظریه تجربه گرایان، نفسِ تجربهگر از آنچه تجربه کرده است مفاهیم و گزارههایى مىسازد و آن را به شکل کلامى حاوىِ پیام به دیگران منتقل مى کند. وحی الهی و واکنش انسانی همیشه در هم تنیده است. یک مواجهه که به مشیت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است. خلاصه آن که، [طبق این نظر،] وحی نه صرفاً مجموعه ای از قضایای الوهی است و نه صرفاً محموله ای از تعالیمی که انسان جدا از تجربة خویش از خداوند، بتواند به دست آورد. برخی مانند شلایر ماخر، نوشته های مقدس را حاصل واکنش انسانی به تجربه های مینوی دانسته اند. برخی هم مانند جان هیک، آنها را عقایدی دانسته اند که مؤلفان و پدیدآورندگان آنها از تجربه به گونه ای خاص به دست آورده اند. در نهایت استاد دانشگاه قم به سئوالات محققان حاضر در جلسه پاسخ داد. [ جمعه 92/11/25 ] [ 8:58 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [
نظرات () ]
در باره ى چیستى باطن قرآن، هم در روایات توضیحاتى داده شده و هم فرضیه ها و نظریه هایى از طرف دانشمندان اسلامى ارائه شده است. به طور کلّى در این باره دو نظر کاملا متفاوت وجود دارد: یکى باطن را از نوع معانى مى داند و دیگرى آن را از نوع حقایق وجودى به شمار مى آورد. بنا بر این، مى توانیم دیدگاه ها را به دو بخش تقسیم کنیم: دیدگاه معناشناسانه و دیدگاه وجودشناسنانه: الف ) دیدگاه معناشناسانه: خداى متعال مى فرماید: در روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، آیه را چنین معنا کرده است: ملاحظه مى کنید که در روایات نخست، در معناى ظاهرى آیه توسعه داده شده است. به این صورت که گرچه آیه در موردى خاص است، امّا پشتوانه ى آن، معنایى کلى تر است و آن این که، براى هر کارى باید از راهش وارد شد. با این معنا، مدلول ظاهرى آیه، خود مصداقى از این معناى کلّى است و نیز روایت دوم بیانگر مصداقى از این معناى کلى است. مثال دیگر: در روایتى آمده است که: در این جا نیز ملاحظه مى کنیم که معناى ظاهرى آیه در مورد سلام دادن است; امّا امام مجتبى(علیه السلام) معنایى کلّى تر و فراگیرتر از آن فهمیده و بدان عمل کرده است. به اصطلاح، مى توان گفت که در این گونه موارد، لغو خصوصیت شده است; یعنى نه در مورد اوّل خصوصیتى براى نهى از سوراخ کردن دیوار وجود دارد و نه در مورد دوم خصوصیتى براى سلام و جواب سلام; بلکه هر یک از این دو مورد، مصداقى از یک معناى کلّى هستند. بنا بر این، در این نظریه، بطن قرآن عبارت است از: معنایى که در وهله ى نخست به ذهن هر کسى نمى رسد; ولى کسانى که اهل دقّت و ژرف نگرى هستند و به تعبیر قرآن ?راسخ در علم? هستند، مى توانند به این معانى دست رسى پیدا کنند. یادآورى این نکته لازم است که از میان مفسرانِ بنامِ جهان اسلام، مرحوم علامه طباطبایى از کسانى است که قایل به نظریه ى معناشناسانه است و این نظریه را در تفسیر المیزان، به ویژه ذیل آیه ى 7 سوره ى آل عمران و در کتاب ارجمند قرآن در اسلام به خوبى تبیین کرده اند. گر چه ایشان معانى باطنى را از مدلول هاى مطابقى لفظ دانسته اند، که این نکته محل تأمل است و جاى بحث دارد و باید منظور ایشان از معناى مطابقى در این بحث روشن شود. ب ) دیدگاه وجودشناسانه: امام خمینى(قدس سره) در کتاب آدابُ الصلاة این تفسیر را براى بطون قرآن ارائه داده اند و در این باره مى فرمایند: از تعبیر سالک الى اللّه در کلام حضرت امام خمینى(قدس سره)دانسته مى شود که بطون قرآن از نظر ایشان صرفاً یک سلسله معانى مترتب بر یکدیگر نیست; بلکه درجاتى از یک حقیقت وجودى است که سالک الى اللّه آن را مى پیماید و طبعاً به هر مرحله که رسید، به درک آن مرحله نیز نایل مى شود. با این توضیحات روشن مى شود که راه دست یابى به بطون قرآن، در هر یک از دو نظریه، متفاوت است. در تفسیر معناشناسانه، لازمه ى دست یابى به بطون قرآن، فهم عمیق و رسوخ در علم است; امّا در تفسیر وجودشناسانه، سلوک الى اللّه و طهارت قلب لازم است. ایشان تأویل قرآن را حقیقت یا حقایق عینى مى داند. و در تفسیر المیزان مى فرماید: باز هم یادآور مى شویم که مرحوم علامه طباطبایى بین ?تأویل قرآن? و ?بطون قرآن? تفاوت قایل است. تأویل قرآن در نظر ایشان از مقوله ى معانى نیست; بلکه از مقوله ى حقایق عینى خارجى است; امّا بطون قرآن را از مقوله ى معانى مى دانند که در طول معانى ظاهرى قرار دارد. امّا از نظر روایات ظاهر و باطن، باید بگوییم که در برخى از روایات تصریح شده است که مراد از بطن، معنایى است که در وراى معناى ظاهرى قرار دارد; چنان که در روایتى آمده است: پروردگار متعال، واجد همه ى صفات کمال، در حدّ بى نهایت است و خود خواسته است بشرى بیافریند که خلیفه ى او در زمین باشد. او را قدرت بیان آموخته و آنگاه قرآن را براى هدایت او فرستاده و به تعبیر روایات، خودش در این قرآن تجلى کرده است. بدون شک انسان مى تواند صفات و اسماى الهى را آن طور که حقیقت آن است، در خود متجلّى سازد; بلکه هر کسى مى تواند به مرتبه اى از آن دست یابد. مناسب است که در پایان این مطلب کلامى از حضرت امام خمینى(قدس سره) نقل کنیم که مى فرماید: خداى تبارک و تعالى به واسطه ى سعه ى رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده، تا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوه ى الفاظ و صورت حروف در آمدهاست براى استخلاص مسجونین، در این زندان تاریک دنیا و رهایى مغلولین در زنجیرهاى آمال و امانى، و رساندن آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیّت به اوج کمال و قوّت و انسانیّت، و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیّین، بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبه ى لقاءاللّه که اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه است [10] پىنوشتها [ جمعه 92/11/25 ] [ 8:55 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [
نظرات () ]
|
||