سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمایش تصویر در وضیعت عادی


 
قالب وبلاگ

طایر قدسی وحی بر بام خیال پیامبر (2)

بررسی و نقد دیدگاه ویلیام مونتگمری وات در باب وحی

محمد کاظم شاکر*

سید محمد موسوی‌مقدم**

3. اطمینان پیامبر به الاهی بودنِ دریافت­های وحیانی

اطمینان پیامبران به الاهی بودن انگیزش‌ها و پیام‌های دریافتی، بخشی از پارادیم‌های حاکم بر نظریه وات در خصوص وحی است. وی با اشاره به صور مختلفی از پیام­های وحیانی در خیال یک پیامبر می­گوید صرف نظر از این صورت­ها، انگیزش­های درونی آن پیامبر را به باوری مطمئن می­‌رساند که از جانب خداوند وحی دریافت کرده است. داشتن این عقیده مطمئن در پی‌گیری ابلاغ پیام وحی هنگام رویارویی با مخالفت­های مهم، ضروری است (وات، 1389: 151). فحوای سخن وی این است که ایستادگی پیامبران، از جمله پیامبر اسلام (ص) در برابر مخالفت­ها و دشمنی­های دشمنان که تا سرحد نثار جان نیز پیش رفته­اند، حکایت از اطمینان خاطر آنها نسبت به الاهی بودنِ دریافت­های وحیانی­شان دارد.

به عقیده وات، حضرت محمد (ص) مسلماً بدین امر که قرآن کلام خداست، ایمان کامل داشته و تصور می‌کرده است که می‌تواند دریافت‌های وحیانی را از افکار شخصی خود باز شناسد. هنگامی که با آزارها و دشمنی‌ها مواجه می‌شد ادامه دعوت غیرممکن بود، مگر به سابقه ایمانی که به رسالت الاهی خویش داشت و دریافت الهامات را بخشی از مأموریت خود به شمار می‌آورد (وات، 1344: 19-20). از مضمون انتقادهای کفار مکه معلوم می‌شود که حضرت محمد (ص) از همان ابتدا مدعی بوده است که آیات قرآن از طرف خدا بر او وحی و نازل می‌شود (همان: 92-93). با توجه به اطمینان حضرت محمد (ص) به اینکه وحی از بیرون بر او نازل می‌شود و تمایز روشنی بین پیام‌های وحیانی و افکار و اقوالِ خود قائل بود، ساختار قرآن عمدتاً یا اساساً در قالب خطاب به حضرت محمد (ص) ریخته شده است، نه خطاب مستقیم حضرت محمد (ص) به همنوعانش، هرچند مدام به او دستور داده می‌شود که به آنان پیامی را برساند (همان: 105). همین اطمینان او را در برابر مخالفت، استهزا، بهتان و افترا و آ‌زار حفاظت می­کرد و حتی وقتی ایام موفقیت و پیروزی فرا رسید افکار تغییر نکرد، بلکه این عقیده استوارتر شد که خدایی که او را به سوی خود خوانده است، در همه وقایع تاریخی برای توفیق او در کار بوده است (همان: 18-19).

 

2. 4. عنصر بشری در وحی

وات می‌گوید به عقیده مسلمانان، چون وحی کلام خداوند است، هیچ امر بشری در آن وجود ندارد؛ اما با اندک تأملی معلوم می‌شود که در قرآن نیز عنصر بشری وجود دارد. البته وجود عنصر بشری در وحی با دو نکته پیش­گفته، یعنی اینکه آغاز کار در وحی با خداست و اینکه صورت واژگانی که شکل­دهنده متون دینی است بیانگر حقایق الاهی است،‌ تناقضی ندارد (وات، 1389: 153). گرچه این اندیشه که واژه­های نوشته­شده یا گفته­شده، کلام یا سخن خدا باشند، امری متناقض­نما است (همان: 154). وی در توضیح می‌گوید:

از آنجایی که خداوند ازلی و متعالی است، انسان­ها تنها تا آنجا می­توانند او را بشناسند که او خود را برای انسان­ها آشکار می‌سازد. اگر بناست این خودآشکارسازیِ خدا در قالب زبان صورت پذیرد، معنایش این است که خدا باید آن را به جنبه­هایی از وجود خود محدود سازد که با زبان مخلوقانه و ناقص بشری قابل بیان باشند؛ حتی در اینجا نیز خداوند این محدودیت­ها را در آنچه از طریق این وسیله می­تواند به انسان منتقل کند می­پذیرد (همان).

در اینکه کدام عوامل بشری در شکل­دهی قالب پیام­های وحیانی تأثیرگذار است، وی می‌گوید مهم­ترین عامل، بشری بودنِ خود زبانی است که پیام­های وحیانی با استفاده از ساز و کارهای آن عرضه شده است. این زبان سازه­ای بشری است و البته این منافاتی با الاهی بودن آن ندارد. وی در توضیح می­گوید این بیان بدین معناست که بگوییم خدا به انسان نان می­دهد، ولی با کار خودِ انسان (همان: 155). همچنین، وحی به ضرورت، از نگرش فکری و فرهنگی جامعه مورد خطابِ خود، که پیامبر (ص) نیز عضو آن است، تأثیر می‌پذیرد (همان: 162-163). به نظر می‌رسد هر پیامبری خلق و خوی خاصی داشته و این خلق و خو ممکن است بر «قالب خیالی» وحی اثر گذارد (همان). وی در بیان عوامل تأثیرگذار بر صورت­های خیالی پیامبر (ص)، حتی از مزاج نیز نام می­برد (همان: 151).

2. 5. نقش «تخیل خلاق» پیامبران در شکل­دهی وحی

در تبیین چگونگی دخالت عنصر بشری در وحی‌ای که از ابتکار عمل خداوند سرچشمه گرفته و حاوی حقیقت الاهی است، وات موضوع مهم «تخیل خلاق» را پیش می­کشد. بررسی اظهارات وی در باب وحی و نبوت نشان می­دهد که پس از انگیزش­های درونی -که از ابتکار عمل خدا ناشی می­شود- «تخیل خلاق» مهم­ترین ضلع از اضلاع وحی است.

وات در بیان «تخیل خلاق» می­گوید:

در بعضی اشخاص نیرویی است که آن را «تخیل خلاق» می‌گویند که نمونه‌های آن هنرمندان، شعرا و نویسندگان خلاق هستند. این اشخاص آنچه را دیگران حس می‌کنند ولی نمی‌توانند بیان نمایند (نقاشی، شعر، نمایش و داستان)، به شکل محسوس درمی‌آورند. البته همه آنها تخیلی نیستند؛ زیرا با مسائل واقعی و حقیقی سر و کار دارند، ولی آنان تخیلات را چه به صورت بصری و مصور و چه در قالب کلمات، برای بیان مطالبی به کار می‌برند که ورای فهم و عقل بشر است (وات، 1344: 297-298).

 به عقیده وات‌، انبیا و رهبران دینی جزو این دسته از صاحبان «تخیل خلاق» هستند. افکار و عقایدی را بیان می‌کنند که ارتباط نزدیک با عمیق‌ترین و مرکزی‌ترین کارهای بشر دارد و مربوط به نیازمندی‌های موجودِ آنها و نسل­های آینده است. نشانه بزرگی یک پیامبر این است که افکار او مورد توجه مردمی واقع شود که مخاطب او هستند (همان). شاید چنین به نظر بیاید که وات می­خواهد بگوید پیامبران مانند شاعران، نویسندگان و نقاشان هستند و تفاوتی بین آنها وجود ندارد، یعنی همگیِ آنها محصولی که ارائه می­کنند حاصل قوه خیالشان است. اما دقت در گفته­های ایشان ما را به این نتیجه می­رساند که هنرمندان، شعرا و نویسندگان همان چیزی را حس می­کنند که دیگران نیز حس می­کنند، تنها تفاوتشان در این است که دیگر مردمان قادر به بیان آن نیستند، اما آنها آنچه را که همه درک می­کنند به صورت شعر، هنر، ادبیات و نقاشی درمی­آورند. اما وات در خصوص پیامبران نمی­گوید که آنها نیز همان چیزی را حس می­کردند که دیگران حس می­کنند. به عکس، می­گوید آنها چیزی را درمی­یابند که ورای فهم و عقل بشر است و آنچه با قوه تخیل خود می­سازند با عمیق‌ترین و مرکزی­ترین کارهای بشر ارتباط دارد. وی تأکید می­کند که حضرت محمد (ص) کسی بود که «تخیل خلاق» وی تا عمیق‌ترین درجات کار می‌کرد و افکاری به وجود آورد که با مسائل اساسی بشر ارتباط داشت. چنان‌که دین او نه تنها در زمان خود، بلکه در قرن‌های بعد نیز مورد توجه عموم قرار گرفت. تمام افکاری که او طرح و بیان کرد حقیقی، منطقی و معتبر نیست، ولی به فیض و عنایت «خدا» توانسته است میلیون‌ها بشر را به دینی درآورد که از دین سابق آنها بهتر است و همگی شهادت داده‌اند: «لا اله الا الله و محمّد رسول الله» (همان: 299-301).

وی در ادامه، این پرسش را طرح می‌کند که چه چیزی منشأ تخیل خلاق است؟ در پاسخ‌ می‌گوید شاید بتوان گفت که این افکارِ «تخیل خلاق»، ناشی از «نفسی» است که در شخصی قرار دارد که از خودش بزرگ­تر است و به طور عمده در زیر آستان «خودآگاهیِ» شخص قرار دارد (Watt, 1961: 238-239  ).

2. 6. خطاپذیر بودنِ گزاره­های وحیانی

 وات از طرفی می­پذیرد که اصل پیام پیامبران از جانب خدا نازل شده است و از طرف دیگر، این امر را واقعیتی می­داند که افکار ارائه‌شده از سوی پیامبران همگی عین حقیقت نیستند، بلکه ممکن است برخی از افکاری که حاصل «تخیل خلاق» است دروغ و ناسالم باشد. به نظر او، سنت‌های دینی نیز حاکی از آن است که بعضی از افکار ممکن است از طرف شیطان باشد. به عقیده وی، در حضرت محمد (ص) «تخیل خلاق» عظیمی وجود داشته و افکاری که او به وجود آورد به میزان قابل توجهی صحیح و سالم است؛ ولی این بدان معنا نیست که تمام اندیشه‌های قرآن صحیح و سالم باشد (وات، 1344: 297-301)، بلکه می‌توان گفت تمام افکاری که او طرح و بیان کرد حقیقی، منطقی و معتبر نیست (همان: 300). به طور خاص، می­توان بر یک اندیشه که به نظر می‌رسد نادرست است انگشت گذاشت و آن این است که «وحی» یا همان «محصول تخیل خلاق» برتر و مافوق اخبار رایج بشری دانسته شده است و حتی به مثابه منبعی برای حقیقت تاریخیِ محض در نظر گرفته شده است. برای مثال، در قرآن چند آیه (هود: 51؛ آل‌عمران: 39؛ یوسف: 103) بدین مضمون وجود دارد که «این یکی از اخبار غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم. پیش از این نه تو و نه قوم تو آن را نمی­دانستید».[i] ممکن است کسی به خود اجازه دهد که ادعا کند «تخیل خلاق» قادر است تفسیری جدید و درست­تر از یک حادثه تاریخی ارائه دهد، اما اینکه بتوان آن را منبعی برای حقیقت محض تاریخی قرار داد امری مبالغه­آمیز و گمراه‌کننده است (Watt, 1961: 239-240  ). وات به حادثه تصلیب اشاره می­کند که قرآن آن را منکر شده است، در حالی که مسیحیان آن را امری تاریخی می­دانند. وی می­گوید مسلمانان انکارِ قرآن در خصوص این حادثه را معتبرتر از خبر تاریخی­ای می­دانند که برخلاف آن شهادت می­دهد (Ibid.: 240  ). ایشان در تبیین این انکار قرآن در خصوص تصلیب مسیح می­گوید: «هدف اصلی قرآن در این مسئله این است که تفسیر یهودیان از تصلیب، که آن را یک پیروزی برای خودشان دانسته بودند، انکار کند، اما به طور طبیعی بیان قرآنی به طور اغراق‌آمیزی جلوتر رفته، به انکار اصل تصلیب انجامیده است» (.Ibid  ).

 

 



[i]  . اینکه قرآن به پیامبر (ص) می­گوید پیش از این نمی­دانستی، نشان می­دهد که آن مطالب را پیامبر (ص) پیش از این از طریق اهل کتاب یا کتاب­های آسمانیِ قبلی به دست نیاورده است. بنابراین، آن مطالب که برخی از آنها از مطالب تاریخی است، از طریق غیب به ایشان گفته شده است و ظاهر عبارات نشان می‌دهد که عین آن الفاظ را از سوی کسی بیرون از ذات و افکار خود دریافت می­کند. پس چگونه «تخیل خلاق» می­تواند حادثه تاریخی مربوط به صدها یا هزاران سال قبل را به کسی بیاموزد؟


[ یکشنبه 93/10/21 ] [ 12:8 عصر ] [ محمد کاظم شاکر ] [ نظرات () ]
.: :.

درباره نویسنده


محمد کاظم شاکر
دارای دکتـرا از دانشـگاه تریبت مدرس در رشته علوم قـرآن و حـدیث؛ استـاد تمـام دانشـگاه علامه طباطبائی؛ سردبیـر مجـله عـلمی - پـژوهشی کتـاب قیـم دانشگاه یــزد

شمار بازدیدها


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 95519